یکشنبه 19 دي 1395 , 08:36
رنجنامه ای خطاب به "سردار شریفیِ" در ایثارگرانِ سپاه
با احترام بدین وسیله خلاصه ای از وضعیت خدمتی، مجروحیت، شهادت مظلومانه و بلاتکلیفی پرونده یکی از پاسداران انقلاب اسلامی، جهت استحضار و رسیدگی به حضور حضرتعالی تقدیم می گردد.
خانواده شهید سیدکوچک موسوی - با عرض سلام و ادب خدمت سردار بزرگوار شریفی!
با احترام بدین وسیله خلاصه ای از وضعیت خدمتی، مجروحیت، شهادت مظلومانه و بلاتکلیفی پرونده یکی از پاسداران انقلاب اسلامی، جهت استحضار و رسیدگی به حضور حضرتعالی تقدیم می گردد.
پاسدار شهید "سیّدکوچک موسوی" اوایل سال1359 با وجود شاغل بودن در کارخانه ای صنعتی در شیراز، به عضویت سپاه درآمد و از 1/8/1359 به عنوان فرمانده ترابری یگان استان فارس به مناطق جنگی جنوب عزیمت نمود و درطول سالهای دفاع مقدس 60 ماه با شجاعت و خستگی ناپذیری بدون راننده کمکی درمسیرهای طولانی و پرخطر رانندگی می کرد و به همین دلیل به بولدوزر معروف شده بود. وی با اینکه در این مرحله نیز چون عملیات های قبلی از تاریخ 4/5/62 تا 27/6/63 در جبهه و عملیات خیبر حضور داشت در فاصله زمانی به دلیل شدت حملات و بالا بودن تلفات نیروهای خودی از تاریخ 1/12 /62 تا 19/1/63 به صورت مامور در واحد بهداری رزمی قرارگاه کربلا به عنوان راننده اتوبوس آمبولانس ( اتوبوس های که صندلی هایش را برداشته و از آن بعنوان آمبولانس استفاده می کردند) به حمل شهدا و مجروحین این عملیات که اکثرا" شیمیایی شده بودند مشغول به خدمت بود.
به دلیل فعالیت شدید در منطقه آلوده عملیاتی و تماس بدنی که در حمل و جابجایی شهدا و مجروحین داشت مصدوم می شود. اما به محض بهبودی نسبی بلافاصله بازگشته و در همان منطقه برای ادامه ماموریت مشغول فعالیت می شو.
همانطور که به عرض رسید ایشان از توان بالایی برخوردار بود و با اینکه از عوارض شیمیایی رنج می برد اما همچنان به شوق خدمت به اسلام و انقلاب و رسیدن به آرزویش که شهادت بود در جبهه ها ماند که وصیت نامه اش گویایی داشتن آرزوی شهادت است. تا اینکه بدلیل شدت جراحات و وخامت وضع جسمی از جبهه به شیراز منتقل شد و طبق اظهار نظر پزشکی بهداری کل سپاه به شماره 1923 مورخه19/6/1366 از کارهای سنگین و فعالیت های بدنی شدید منع و سفارش به واگذاری کار نشسته شد.
او باز هم نمی توانست بی تفاوت باشد و مشغول فعالیت و حضور در منطقه به صورت کوتاه مدت بود و بدنش رفته رفته ضعیف تر شد تا اینکه دیگر توان راه رفتن نداشت و باور کردنی نبود که او همان بلدوزر معروف باشد دیگر به جوان زیر چهل سال شباهتی نداشت و به شصت ساله ها بیشتر شباهت داشت! در طول بستری بودنش در منزل هرگز با آرامش نخوابید و اگر هم به خواب می رفت فقط برای لحظاتی کوتاه، نشسته می خوابی. تنگی نفس، سرفه های مکرر، تهوع، تاول ها و زخم های ناشی از آن و خارش پوستش که دیگر با دست تسکین نمی یافت و به اصرار خودش از برس نایلونی مخصوص شست و شوی فرش استفاده می شد؛ چه تلخ و دلخراش بود صدای برخورد برس نایلونی با زخم هایش و چه شیرین بود خنده های پدر و اراده پولادینش و دلگرامی هایی که به ما می داد.
با اینکه برای تامین مخارج دارو و درمان با مشکل روبرو بود هرگز حاضر به تشکیل پرونده در بنیادجانبازان و استفاده از امکانات بنیاد و سپاه نگردید؛ بااینکه تشک او را برروی تخته نئوپانی که روی چمدان فلزی بزرگی قرار داده پهن شده بود، ترجیع می داد روی آن بخوابد ولی درخواست تختخواب ندهد! قادر به راه رفتن نبود اما تقاضای ویلچر نکرد و...
درجواب دوستان و اطرافیان که او را سفارش به تشکیل پرونده می کردند می گفت من برای خدا به جهاد رفتم و اگر قرار است پرونده ای بجز پرونده پاسداری تشکیل شود آرزو دارم آن پرونده شهادتم باشد.
سید دو هفته قبل از شهادتش شب 19 رمضان خوابی عجیب دید که در آن همرزمش "شهید حاج مجید سپاسی" جواز شهادتش را که از سوی حضرت ولی عصر(عج) امضاء شده بود به دستش می دهد و روز وصل را 14 روز بعد به او وعده می دهد. از آن روز، سید لحظه شماری می کرد تا اینکه درست در همان روز موعود 9/2/1369در حالی که دربیمارستان نمازی شیراز بستری بود و ذکر یا علی برلب داشت از همسرش می خواهد تا آمدن حضرت علی(ع) دستش را بگیرد. پس از چند لحظه اشاره می کند، حضرت آمدند می توانید دستم را رها کنید؛ پس از بیان این جمله دست در دست جدّ بزرگوار به خیل دوستان شهیدش پیوست.
با توجه به اینکه ایشان یکی از فرماندهان گردان های سپاه در استان بودند تمامی مراحل تشیع و تدفین شهید توسط سپاه صورت گرفت و با هماهنگی سپاه و بنیاد شهید بعد از زیارت و نماز میت، در حرم حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) بر روی دست همرزمان و مردم شهید پرور و انبوه علاقمندانش، با شکوه خاصی تشییع و درقطعه 12 محمّد رسول الله (ص) ردیف 3 گلزار شهدای شهر شیراز به خاک سپرده شد.
در همان روزهای ابتدایی پس از شهادتش نماینده ای از ایثارگران سپاه نهم جهت تکمیل پرونده مجروحیت و دریافت مدارک پزشکی و پزشک معالجش سرکار خانم فاطمه کریمی در بیمارستان سپاه (مسلمین شیراز) مراجعه می نماید که دکتر با صدور گواهی اعلام می نماید با توجه به اینکه قبل از ابتلاء به بیماری در جبهه خدمت می کرده علت بیماری اش را ناشی از تماس با شیمیایی بوده است.
ایثارگران سپاه نهم طی نامه شماره 1338/84/9/ز/الف مورخه9/3/69 پرونده پزشکی رابه همراه سایر مدارک لازم برای تشکیل پرونده و تعیین درصد جانبازی به بنیاد جانبازان فارس تحویل دادند اما علی رغم پیگیری های مکرر، نتیجه حاصل نشد و ایثارگران لشکر19فجر با ارسال نامه شماره3856/4/19/د مورخه 23/5/73 مجددا با تایید مجروحیت و ارسال مدارک به انضمام صورت جلسه کمیسیون پزشکی یگان خدمتی مبنی بر رای به جراحات و فوت مرتبط با مجروحیت شیمیایی، تقاضای تشکیل پرونده و تعیین درصد جانبازی را داشتند. یک نسخه مدارک مشابه به کمیسیون 134 نیرو زمینی ارسال شد که کمیسیون در نهایت در مرداد سال 1377 رای به قیود خدمتی داد و مهر ماه همان سال با ارسال نامه ای اعلام داشت پرونده بدلیل دو مورد نقص 1- حادثه قبل از قانون استخدامی سپاه بوده است 2- با تایید بنیاد جانبازان مرکز امکان بررسی و تغییر رای وجود دارد اعلام کرد. سال 81 بود که بنیاد 35 درصد جانبازی شیمیایی اعمال کرد ولی سپاه اقدامی در تغییر رای کمیسیون نکرد و ما هرگز متوجه نشدیم نقص شماره یک به چه معنی بوده است .
بنیادجانبازان در جوابیه نامه شماره3856/4/19/د مورخه 23/5/73 بعد از اعلام عدم وجود نامه شماره 1338 مورخه 9/3/69 اعلام داشت که درخصوص افرادی که قبل از شهادت اقدام به تشکیل پرونده و شرکت در کمیسیون نکرده اند درحال حاضر اقدامی مقدور نمی باشد. با ارسال این جواب عملا" پیگیری پرونده متوقف گردید. همانطور که در ابتدا به عرض رسید شهید در زمان حیات حاضر به تشکیل پرونده و استفاده از امکانات بنیاد نگردید.ایثارگران لشکر 19 فجر طی نامه شماره 2942/4/19ل مورخه 3/8/74 پیرو نامه های شماره 1388مورخه 9/3/69 و 3856 مورخه 23 /5/73 و بازگشت به نامه شماره18338مورخه 10/8/73 به بنیاد جانبازان فارس با اشاره به اینکه قبل از شهادت در خصوص تشکیل پرونده و کد کامپیوتری اقدامی صورت نگرفته خواستار طرح در کمیسیون غیابی و تعیین درصد گردید.
در پیگیری های مکرر از بنیاد جانبازان مسئولین مربوطه علت عدم برگزاری کمیسیون و به نتیجه نرسیدن پرونده را انحلال کمیسیون به خاطر تخلفات صورت گرفته اعضاء بیان می کردند و پرونده بلاتکلیف ماند تا اینکه بعد از گذشت 12 سال از شهادت پرونده در کمیسیون مربوطه مطرح وکمیسیون طی نامه شماره 7589/79/54/700 مورخه 2/8/81 با اعلام 35 درصد جانبازی و اینکه فوت نامبرده را در رابطه با جبهه و جنگ نمی باشد نتیجه را ارسال نمود.
با اعتراض به رای صادره بنیاد برای طرح مجدد و صدور رای به شهادت مدارک پزشکی را مطالبه کرد که یا در آن زمان تکنولوزی آن در ایران نبوده و یا اگر بوده در چند شهر محدود وجود داشته و اینکه بدلیل اینکه جانباز از تشکیل پرونده امتناع کرده این معاینات صورت نپذیرفته و یا بدلیل وخامت وضع جسمی اش قادر به عزیمت به مراکز درمانی سایر استان وجود نداشته که این نوع نگرش و بررسی با توجه به زمان شهادت بی انصافی است و دومین مدرک که مطالبه کردند برگ کالبد شکافی بود، که اگر بود نیاز به این همه دوندگی و بلاتکلیفی نبود و این مورد بدلیل اطلاع و آگاهی کامل فرمانده وقت سپاه در استان (سردار محمد نبی رودکی) نسبت به وضعیت خدمتی و مجروحیت ایشان و روند تشدید جراحات در طول مدت بستری بودنش و اینکه محرز بودن شهادتش برای ایشان مسجل بود و به خاطربقیه همرزمان و به احترام مقام والای شهید اجازه کالبد شکافی را ندادند. درآخرین پیگیری بعمل آمده سال 90 که از سوی حجه السلام سعادت مسوول نمایندگی ولی فقیه در حفاظت سپاه استان صورت گرفت شخصی بنام آقای کوثری از بنیاد شهید مرکز صدور رای شهادت را منوط به ارائه برگ کالبد شکافی اعلام می نماید که بعد از ارائه توضیحات در خصوص تصمیم فرمانده وقت از سوی حاج آقا سعادت، آقای کوثری برای رفع مشکل اعلام می نمایند می بایست مراتب تصمیم گیری فرمانده وقت بصورت مکتوب ارسال تا به جای برگ کالبد شکافی در پرونده مورد بررسی قرار گیرد و رای شهادت صادر شود.
با توجه به راه حل اعلام شده موضوع به اطلاع فرمانده مربوطه رسانده شد و ایشان مراتب تصمیم گیری خود را بصورت مکتوب تایید نمود که تعدادی از مسئولین وقت نیز که در جریان تصمیم گیری بودند تایید نموده اند.
پس از تهیه مدارک هر بار که تقاضای رسیدگی شده متاسفانه مسئولین مربوطه بدون بررسی مجدد پرونده تنها با رجوع به رای صادره سال 81 رای را به ما اعلام می نمایند گویی ما از این رای بی اطلاع هستیم!.
اکنون با توجه به کراماتی که از پاسدار شهید سید کوچک موسوی دیده شده و می شود و مزارش زیارتگاه علاقمندان به امام علی بن موسی الرضا (ع) قرار گرفته است امامتاسفانه وقتی علاقمندان برای آشنایی و شناخت بیشتر و یا گرفتن آدرس خانواده ایشان، برای سرکشی و دیدار و یافتن علل چگونگی کرامات شهید و قرار دادن عکسش در یادواره های شهدا به ادارات مرتبط با شهدا مراجعه می نمایند با این جواب و برخورد مواجه می شوند که؛ ما شهیدی با این نام نداریم و چه کسی گفته او شهید است؛ این جواب با توجه به بودن مزارش به عنوان شهید در قطعه شهدا، باعث ایجاد شبهه برای آنها شده که وقتی پس از جستجو های زیاد با ما آشنا می شوند برایشان این سئوال پیش می آید، چطور می شود شهیدی در گلزار شهدا دفن باشد ولی ادارات مرتبط خبر نداشته باشند و می گویند شهید نیست! در حالی که این قدر کرامت از او دیده می شود؟
از طرفی ما از رفتار و برخورد برخی مسئولین مرتبط با امور شهدا و ایثارگران خسته شده ایم. چرا که ما را به خاطر اینکه مردم منصوب به شهید می دانند سرزنش و مواخذه می کنند و می گویند چرا به مردم نمی گویید او شهید نیست؟ چطور می توانیم بگوییم شهید نیست درحالی که معتقیدم او شهید است؟! که اگر این چنین نبود چرا خبر شهادتش را دو هفته قبل از شهادت به او داده بودند و چطور در همان روز وعده داده بودند در حالی که ذکر مولی علی(ع) را بر لب داشت و در آخرین کلامش می گوید حضرت علی(ع) آمدند و دستم را گرفتند و چطور می شود شهید نباشد و اکنون مزارش بدلیل کرامات متعدد زیارتگاه شده باشد بطوری که از سوی مردم به سردار شهید امام رضایی معروف شده باشد.
شما قضاوت کنید چطور با این همه نشانه و با توجه به اینکه 26 سال با نام شهید در قطعه شهدا دفن است بگوییم شهید نیست؟ این دسته از مسئولین که فقط کارشان مواخذه و گرفتن ایراد است نه رسیدگی و رفع مشکل، حتی به خودشان هم زحمت نمی دهند به گلزار شهدا بیایند. ما که دایم توفیق زیارت شهدا را داریم متاسفانه آن ها را نمی بینیم. می توانند یک روز از هفته به گلزار شهدا بروند و آنجا بنشینند و خود از نزدیک شاهد حضور گسترده مردم سرمزارش باشند و علت حضور مستمر و ارادتشان را به شهید جویا شوند. می توان به جرات گفت که مزارش در گلزار شهدا، بیشترین زائر را دارد.
آیا انصاف است در مورد رزمنده ای که با وجود جراحات شیمیایی و توصیه پزشکان معالج همچنان به شوق خدمت و شهادت 60 ماه بعنوان فرمانده گردان در جبهه ها ماند و حاضر نشده خودش را جانباز معرفی نماید و با اینکه برای تامین مخارج درمانش با مشکل مواجه بود حاضر نشده از امکانات بنیاد جانبازان استفاده کند، این طور برخورد شود و با خانواده اش که سال های نبودنش در دفاع مقدس و سال های دیدن رنج مجروحیتش را تحمل کردند و بعد از شهادتش نیز تمام کمبودها را با یقین به اینکه پدر به آرزویش رسیده و در میان همرزمان شهیدش قرار دارد تحمل کردند برخورد نمایند؟!
اکنون از حضرتعالی استدعا داریم پرونده پدر، با دید مثبت و در نظر گرفتن سوابق و همه ی جوانب مورد بررسی قرار گیرد و رای به شهادت صادر شود و یا اگر با این همه نشانه به این نتیجه رسیدید که شهید نیست پس نسبت به جابجایی پیکرش از قطعه شهدا به قطعه عادی اقدام نمایید.
با تشکر از بذل محبت شما
خانواده شهید سید کوچک موسوی
بیرون از این اتاقِ سراسر سفید پوش
شهری است پر ز آهن و آدم ، کنار هم...
رزمندگان بعدازاتمام جنگ هنوزهم درگیرجنگی دیگرندچراچرابایدبارزمندگان این چنین رفتارشود؟چه گناهی رامرتکب شده اندکه خودنمیدانند؟چراباگذشت28سال ازپایان جنگ هیچ قدمی که درخوراین عزیزان باشدرابرنداشتید/دلیل این ظلمهای اشکارعلیه رزمندگان چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟لطف شفاف سازی کنید%%%%%رزمنده داوطلب27ماه جنگ مشکانی
گفتم دل و دین بر سر کارت کردم /هر چیز که داشتم نثارت کردم / گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی / این من بودم که بیقرارت کردم
وما تشائ ون الا ان یشا الله ان الله کان علیما حکیما ( ۳۰ انسان )
تاذخدا نخواهد شما نخواهید خواست خداوند دانا و حکیم است
بهره مندی از انشعاب رایگان آب، فاضلاب، برق و گاز برای یک بار.
ه: ادامه تحصیل فرزندان مشمول این ماده در مدارس شاهد و ایثارگر و کمک به ارتقاء سطح بنیه علمی آنان.
و: بهره مندی از سهمیه کنکور ورودی دانشگاه های دولتی و آزاد اسلامی برای فرزندان رزمندگان (با سابقه حداقل 12 ماه حضور داوطلبانه در جبهه می باشد.)
ز: اعطاء سهمیه عمره مفرده.
ح: بهره مندی از امتیازات یک مقطع تحصیلی بالاتر برای فرزندان شهداء، رزمندگان و جانبازان و آزادگان شاغل در دستگاه های موضوع ماده 2 قانون جامع خدمات رسانی به ایثارگران ( این بند شامل خانواده و فرزندان ایشان نمی گردد.)
ط: اعطای نشان ملی قهرمان دفاعی و ایثار به رزمندگان واجد شرایط )دستورالعمل اجرایی این موضوع توسط ستاد کل نیروهای مسلح تهیه، تصویب و ابلاغ می گردد.
کی ابلاغ می گردد و کی جامه عمل به این شعارها پوشانده می شود؟ فکر می کنید ما رزمندگان چقدر دیگرزنده هستیم؟ خانه پرش که از دست رزمندگان خلاص خلاص شویدیعنی کم سن ترین رزمنده زمان جنگ 5سال دیگر میهمان هستند. البته نه اینکه به سن 70یا80برسند نه! در سن50 الی55 این عزیزان به علت خوردن بیش از20سال دارفانی را وداع می گویند.....رزمنده دردمندوداوطلب27ماه جنگ محروم ازیک دفترچه بیمه درمانی که بروم دردخودم راکه ازجنگ رسیده رادرمان کنم.....مشکانی
سلام و رحمت الهی بر شهیدان
...
آیا رسیدگی به سوابق یک جانباز شهید و پاسخ شایسته به خانواده محترم اشان واقعا اینقدر پروسه مشکلی است!!
در حالیکه در همین کشور آشکارا و یا آشکار شده! میلیاردها تومان توسط رئیس و روسا به افراد فاسدی که جز زیان برای ملت هیچ نداشته اند داده شده است. و جالب اینجاست که نه از آنها حقوق بیت المال کاملا اخذ و پس گرفته می شود...
...
و نه به حق و حقوق الهی و قانونی ایثارگران توجهی می شود.
....
و نه به حقوق بسیاری از آحاد ملت و مستضعفین..نگاهی!!!
...
چرا باید کار بجایی برسد که در ایران اسلامی و متمدن از سر ناچاری و عدم توجه مسئولین مردم به مقام معظم رهبری شکایت ببرند و آنگاه به لطف خدا گشایشی حاصل شود.
...
نگذارید دل پاک مردم و خانواده معظم شهدا بدرد آید.
...
...
؟!؟!؟!
امیدواریم مسئولین مربوطه با در نظر گرفتن این نشانه ها تصمیم بگیرند. خداوند همه ما را قدر شناس زحمات شهدا و ایثارگران و خانواده شهدا قرار دهد تا قیامت شرمنده سید الشهدا نباشیم.
چطور میشود پرونده یک شهید را ۱۱ سال بلاتکلیف گذاشت وبعد هم با دید منفی نگاه جواب بدهند .این نوع رفتار در جامعه اسلامی در حق یک شهید و خانواده اش غیر قابل قبول است.
بنده برای مطالعه مطالب سایت شهید در اینترنت میگشتم که با این نامه روبرو شدم و با خواندن این نامه قلبم به درد آمد اصلا فکرش را نمی کردم شهیدی این همه نشانه ، اعم از خواب دیدن شهید و باخبر شدنش از تاریخ شهادت و امضا کردن شهادت نامه توسط امام مهدی (عج) و د آخر عروج ومعنوی این شهید بزرگوار و حضور مولی علی (ع) بر بالین شهید باین شهید و دفن شدن در قطعه شهدا با نام شهید و عزتی که خداوند به واسطه رابطه اش با امام رضا(ع) به او داده و چطور مسئولین چشمان خود را بر روی حقیقت بسته اند و به نشانه ها توجه نکنند و سالها کوتاهی کرده باشند خداوند چنان عزتی داده که این شهید با توجه به وضعیتی که دارد مورد توجه و علاقه و عزیز مردم قرار بگیرد و به جرات می توانم بگویم مزارش در تمام ایام هفته مورد توجه جوانان است حیف است که ما برای شهیدی که واسطه و گره گشای مشکلات ما می باشد کاری نکنیم به امید بیداری مسئولین مربوطه در خصوص حل مشکل پرونده این شهید بزرگوار والسلام
سلام
طبق صحبت هایی که با تعداد زیادی از خانواده محترم شهدای فامیل و محله و شهرمان انجام دادم متوجه شدم که بعد از جنگ دوستان نزدیک و همرزمان شهدا هم که در جنگ با آنها حضور داشتند و حتی در لحظه شهادت در کنار شهید حضور داشتند آنها را فراموش کردند و متاسفانه با تمام شدن جنگ در پست های مختلف مشغول شدند و بخاطر گرفتاری دنیوی شهدا و ایثارگران وخانواده های آنها خصوصا فرزندان شهدا را فراموش کردند و نسبت به گرفتاری ها و مشکلاتشان بی تفاوت شدند نمونه اش همین خانواده شهید موسوی است که سالها کسی جوابگو نبوده و نیست
من اطمینان دارم اگر دوستان این شهید کمر همت بسته بودند این پرونده این همه سال بلاتکلیف نمی ماند.
علت بلاتکلیفی را فرض بر این میگذاریم که تا قبل از انتشار این رنج نامه مسئولین دلسوز از گرفتاری و کوتاهی که در حق این شهید و خانواده اش صورت گرفته با خبر نبودن اما حالا که من جوان 23 به سادگی از طریق اینترنت می توانم از موضوع با خبر شدم چطور هنوز مسئولین با خبر نشدن وکسی رسیدگی نکرده است
مسئولین مگر اینها ادعا نمی کنند که بر مبنا دین و شریعت حکومت می کنیم
مگر مولای ما امام علی (ع) به خاطر با خبر نشدن از مشکلات و گرفتاری خانواده یکی از شهدا که چند فرزند داشت و به سحتی روزگار سپری میکرد خودش را سر زنش نمی کرد و خودش را مستحق عذاب الهی نمی دانست و مگر وقتی شنید خود شخصا در جهت جبرانش سریعا اقدام نکرد.
شماچطور می توانید این کوتاهی ها را جواب بدهید علی (ع) معصوم بود ولی از خشم خداوند به خدا پناه می برد.
من را بخاطر مطلبی که میخواهم بگوییم ببخشید اگر اعتقاد دینی هم ندارید کمی انصاف داشته باشید اگر این رزمنده شهید و امثال او در روزهای اول تجاوز صدام و ابرقدرتهای شرق و غرب همه چیزش را رها نکرد ه بودند و به یاری اسلام و دفاع از سرزمین و مردم کشورش به صحنه های نبرد نرفته بود امروز شما مسئولین با آرامش ورفاه پشت میزهای ریاست که ثمره خون هزاران شهید امثال شهید موسوی است ننشسته بودید و خانواده هایتان هم از مزایای شغلی شما برخوردار بودند.
به خود بیایید صاحبان این خونهای ریخته شده از شما سوال میکنند و پاسخ آن سخت است من که جنگ را درک نکرده ام از قرار گرفتن در مقابل شهدا برای پاسخگویی به سوالاتشان ترس دارم چه برسد که بخواهم در محضر خداوند و نزد پیامبر و امامان معصوم جوابگو باشم.
پس تا دیر نشده به وظیفه خود عمل کنید و حق را در نظر بگیرید.
خدا عاقبت همه را ختم بخیر کند انشاءالله
جواد جوانمردی از شیراز
خوشا بحال چنین فردی وخانواده ای که عزیزی این چنین دارند.
افسوس که ما از قافله شهدا جاماندیم.
کاش میشد این درد دلهارا به کسی گفت که گوش شنوا داشته باشد
من مشکلی در ارتباط با جانبازان دارم که مربوط به ایثارگران سپاه می شود که متاسفانه در استان هرکاری کردم چیزی عایدم نشدچون می گفتند به تهران مربوط است.
تهران هم که بلد نیستم ونمی توانم بروم
به سایت های سپاه وبسیج رفتم هیچکدام بخش فعال برای مراحعین ندارند؟!!
یعنی سایت آنها عملا" قسمتی به نام «ارتباط با ما » ندارد.
ان هم که دارد فقط اسمی است وچیزی نمی پذیرد؟!!
مشکل من ندادن هدیه ایثاراز سوی سپاه است که می گویند چون مال سنوات گذشته بوده اعتباری برای آن نداریم؟!!